جمعه: 31 فروردين 1403

شما اینجا هستید

روانشناسي اسلامي؛ ابعاد و ماهيت آن/ اسلامي سازي علوم انساني يک حرکت سياسي نيست

    به گزارش روابط عمومی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و به نقل از خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمين ابوترابي با بيان اينکه روانشناسي اسلامي روانشناسي کاملي است، گفت: روانشناسي غربي به دليل اينکه مباني، بنيان‌ها و هدف‌هاي غلطي دارد هرگز نمي‌تواند انسان سالم را تربيت کند، اين به معناي غيرقابل استفاده بودن آن نيست، دانشي که انسان را گاها فراتر از يک حيوان و ماشين نمي داند چطور مي‌تواند بشر را به قله‌هاي کمال برساند، البته اين به معناي نفي همه داده‌ها نيست، ما مي‌توانيم از معلومات آن‌ها استفاده کنيم.

    اشاره: برخي از پژوهشگران حوزه علوم انساني بر اين عقيده‌اند که علم روانشناسي تنها زيرشاخه رشته علوم انساني نيست بلکه بسياري از نظريه‌هاي آن وابسته به علوم تجربي است، يکي از دلايل رد روانشناسي اسلامي از سوي اين پژوهشگران همين موضوع  است، اما از سوي ديگر برخي از پژوهشگران و محققان علوم انساني و اسلامي بر اين باورند که اسلام با توجهي که به سير تکاملي انسان دارد و دربرگيرنده تمام علوم است، از اين‌رو علم روانشناسي اسلامي را نه‌ تنها رد نمي‌کنند بلکه اين علم را برطرف‌کننده نيازهاي اساسي جامعه در عرصه تربيت مطلوب مي‌دانند.

    در تبيين اين موضوع خبرنگار خبرگزاري رسا با حجت‌الاسلام‌والمسلمين علي ابوترابي، محقق، پژوهشگر و عضو هيأت‌ علمي مؤسسه امام خميني(ره) که نويسنده مقالات و کتاب‌هاي زيادي در حوزه روانشناسي است گفت‌وگويي ترتيب داده که به خوانندگان محترم تقديم مي‌شود.

    رساـ درباره روانشناسي اسلامي به‌صورت اجمالي توضيح دهيد.

    در آغاز اين بحث بايد يک افتراق مفهومي بنيادين بين علوم انساني بومي و روانشناسي اسلامي قائل شويم، گرچه هردو انگيزه در کشور ما به لحاظ جامعه‌شناختي به يک معني تلقي مي‌شوند، اما باهم تفاوت‌هاي زيادي دارند. روانشناسي بومي فقط در درمان بعضي از مراجعين اثرگذار هست چون متغيرهاي اثرگذار مثل در رابطه بهداشت روان و يا درمان اختلالات درماني و روانش نتاختي بعضي از متغيرها وابسته به فرهنگ است.( وابسته به فرهنگ در اينجا به معني آداب‌ورسوم و مسائل بومي و ارزش‌هاي قراردادي يک جامعه است) در همه اختلالات اين مسئله صادق نيست ولي در بعضي از استانداردهاي رواني و يا سلامت روان و رفتار اثرگذار است و چون روانشناسي غربي در آن قلمرو متغيرهايش را از فضاي خودش استخراج کرده بنابراين در جامعه ما جواب نمي‌دهد.

     

    روانشناسي اسلامي نگاه جامع تري نسبت به روانشناسي غربي دارد

     در خصوص روانشناسي اسلامي اين‌گونه نيست به‌طوري‌که روانشناسي اسلامي به‌عنوان يک زيرمجموعه و يا زيرشاخه از روانشناسي معاصر نيست و يک نوع نگاه صحيح‌تر و جامع‌تر نسبت به انسان و روانشناسي دارد که اين نگاه در يک پيوستاري از مسائل نظري روانشناسي مثلاً از فلسفه روانشناسي، مسائل اصلي شناسي، انسان‌شناسي و معرفت‌شناسي که به اين‌ها مباني نظري گفته مي‌شود، ازاين‌گونه مباحث شروع مي‌شود تا مباحث کاملاً کاربردي و عيني، مثلا فرض کنيد نوع کاري که يک درمانگر براي مراجعه کننده خودش در اصلاح يک رفتار پيشنهاد دهد، روانشناسي اسلامي در آن جاهم کاربرد دارد، اما اين نگاه جامع تر از يک سو شاخه اي از روانشناسي معاصرقلمداد نمي شود بلکه در عرض آن است، ما مدعي هستيم به اينکه به واسطه نگاه صحيح تري که اسلام نسبت به عالم و روان انسان دارد، تکميل کننده کاستي هاي روانشناسي معاصر است و اين کاستي ها هرچقدر به مسائل بنيادين نزديک تر شود در روانشناسي معاصر بيشتر وجود دارد، بنابراين نگاه جامع تري دارد و اعم از روانشناسي روز مي باشد و برطرف کننده عيوب روانشناسي هاي ديگر مي باشد.

     

    رساـ آيا ديني سازي علم روانشناسي اساساً نزد خود روانشناسان معاصر پذيرفته‌شده است يا خير؟

    پاسخ مثبت است، مناسبات دين و روانشناسي در روانشناسي معاصر در قالب دو اصطلاح مطرح مي‌شود، روانشناسي دين و روانشناسي ديني؛ روانشناسي دين شاخه‌اي است از روانشناسي عمومي، يعني بررسي روان‌شناختي آموزه‌هاي ديني، درواقع آموزه‌هاي ديني به‌عنوان موضوع کار خود روانشناسان قرار مي‌گيرد و با همان مباني نظري که خود روانشناسي معاصر دارد با همان ابزار به مطالعه آموزه‌هاي ديني مي‌پردازد، که در اين راستا احياناً اشتباهات زيادي در تاريخ روانشناسي رخ‌داده، مثل نگاه فويت به دين، يا بعضي از نگاه‌ها فارغ از کاستي و نقص نبوده، مثل نگاه انسان‌گرايان به دين، درهرصورت روانشناسي دين ارتباطي با روانشناسي اسلامي ندارد، اين شاخه‌اي است از روانشناسي که واحد درسي آن در دانشگاه‌هاي دنيا شناخته‌شده است.

     

    روانشناسي ديني

    روانشناسي ديني به شکل ديگري مطرح است و آن‌هم شناخته‌شده است، روانشناسي ديني با عنوان بررسي آموزه‌هاي روان‌شناختي اديان، به‌عنوان‌مثال مسيحيت براي ترس چه چيزي را مطرح کرده است؟ مطالعاتي در اين زمينه انجام‌شده است و آنچه رنگ و لعاب روان‌شناختي داشته يا در موضوعات روان‌شناختي عرضه‌شده در يک بسته‌اي قراردادند و به‌عنوان روانشناسي ديني نام‌گذاري کردند به‌عنوان‌مثال روانشناسي انجيلي و بودائي را مي‌توان نام برد.

     

    روانشناسي اسلامي

    روانشناسي ديني يک تفاوت بنيادي با روانشناسي اسلامي دارد، روانشناسي ديني که آن‌ها مطرح کرده‌اند فارغ از صحت و سوقم آن آموزه‌ها بوده است و يا در مقام بررسي تعارض و تضاد آن با روانشناسي معاصر نبوده است، در يک تحليل روان‌شناختي عرض مي‌کنيم: نوع نگاه به روانشناسي ديني(انجيلي) يک نگاه واقع‌گرايانه نبوده، از منظر اينکه کدام‌يک از آموزه‌هاي روان‌شناختي مسيحيت با واقعيت تطبيق دارد يا خير؟ اصلاً از اين منظر نبوده است درحالي‌که مهم‌ترين وظيفه يک علم، کشف واقعيت است؛ يک نوع نگاه تاريخي به روانشناسي با تاريخچه اديان، يا يک نگاه کسرت گرايانه و نسبي گرايانه که هر ديني براي خودش يک مسائل روان‌شناختي گفته است، حال گفته اين دين ممکن است بسيار به واقعيت نزديک باشد و يا بسيار دور، ما با اين نگاه به اين موضوع نگاه نمي‌کنيم.

     

    روانشناسي اسلامي نگاه واقع گرايانه اي دارد

    روانشناسي اسلامي مدعي يک بحث بسيار جامع‌تري است که بنيان‌هاي روانشناسي معاصر را با يک نگاه واقع‌گرايانه مي‌خواهد بررسي کند، بنابراين هرگز شاخه از روانشناسي معاصر محسوب نمي‌شود و نمي‌توانيم آن را با روانشناسي بومي مقايسه کنيم. در بومي‌سازي علوم بحثي که مطرح مي‌شود، نگاه بومي‌سازي به علم اگر بخواهيم نگاه صحيحي باشد، در يک محدوده و موضوعات خيلي کم و معدودي است که نمي‌توانيم آن را به همه واقعيت‌هاي يک علم سرايت بدهيم و اساساً اسلامي سازي به معناي بومي‌سازي نيست و بومي‌سازي نمي‌تواند روانشناسي و علوم انساني را به‌اصطلاح کنار بگذارد و يا بخواهد به‌عنوان هم‌عرض آن‌ها مطرح بشود، در بعضي از زمينه‌هاي رفتاري متغيرهاي بومي يک جامعه مي‌تواند اثرگذار باشد، در اينجا ما به بومي‌سازي توجه مي‌کنيم.

     

    رساـ اگر روان‌شناسي اسلامي مدعي جامعيت است، در بررسي ويژگي‌هاي رواني يک نفر با استفاده از ابزار پس‌خوراند زيستي(بايوفيدبک) آيا در اين خصوص حرفي دارد يا خير؟

    اين‌يک سؤال مصداقي و جزئي در يک بحث کلي است، اين مربوط به نوع تلقي نسبت به روانشناسي اسلامي و تعريف آن است، روانشناسي اسلامي در اصل موضوع با روانشناسي فعلي تفاوتي ندارد، يعني نيامده به‌عنوان‌مثال در بحث فرآيندهاي روان انسان را که بررسي مي‌کند، روانشناسي اسلامي بخواهد علم اخلاق را بگويد، بررسي فرآيندهاي رواني و رفتاري انسان موضوع روانشناسي اسلامي است که در روانشناسي معاصر هم است، منتهي  روانشناسي اسلامي با توجه به مباني نظري صحيح تعريف مي‌شود، اما در روانشناسي معاصر ما مدعي هستيم که آن‌ها با پيش‌فرض‌هاي غلطي که در مورد انسان دارند نمي‌توانند اين فرايندهاي رواني را کشف کنند.

     

    يکي از اصول روانشناسي اسلامي ارتباط نفس و بدن است

    يکي از اصول روانشناسي اسلامي ارتباط نفس و بدن است که در روانشناسي روز هم بحث اثبات‌شده‌اي است، ارتباط نفس و بدن ارتباطي تعاملي است و هريک مي‌توانند بر ديگري اثرگذارند، و يا ازآنچه در متغيرهاي وابسته‌اي که در يک نفر رخ مي‌دهد مي‌توانيم ويژگي‌هاي رواني فرد را کشف کنيم، اين با روانشناسي اسلامي هيچ مخالفتي ندارد بلکه اصل رابطه نفس و بدن پذيرفته‌شده است بنابراين حالات شخصيتي و رواني يک نفر را از طريق ويژگي‌هاي زيستي آن به دست آورد.

     

    موضوع روانشناسي اسلامي با موضوع روانشناسي معاصر تفاوتي ندارد

    موضوع روانشناسي اسلامي با موضوع روانشناسي معاصر تفاوتي ندارد، منتهي ما مدعي نگاه صحيح و جامع به انسان و اهداف انسان در روانشناسي اسلامي هستيم، اگر از اين منظر نگاه کنيم، ما يک تضاد کلي در همه‌چيز با روانشناسي معاصر نداريم، آنچه آن‌ها به‌عنوان اهداف عالي و نهايي روانشناسي فرض کرده‌اند، ما آن را به‌عنوان اهداف مياني خودمان قبول داريم، هدف نهايي ما تربيت يک انسان واقعي و قرب الي الله است، در روانشناسي اسلامي از داده‌هاي صحيح آن‌ها استفاده مي‌شود.

     

    رساـ آيا روانشناسي اسلامي خودبه‌خود کفايت امور مخاطبان را خواهد کرد؟

    به لحاظ نظري بله، ولي بخشي از آن با استفاده از پژوهش‌هايي است که توسط دانشمندان انجام‌شده و بر اساس استانداردهاي پذيرفته‌شده و عقلاني است. مثلاً درجايي که بايد از متد تجربي استفاده شود آن‌ها از همين متد بررسي کردند و نتيجه‌اي را به دست آورده‌اند که در روانشناسي اسلامي هم اعتبار اين متد در بعضي از موضوعات پذيرفته‌شده است، بنابراين اين يافته‌ها در روانشناسي اسلامي استفاده مي‌شود.

     

    استفاده از يافته‌هاي روانشناسي معاصر نشان‌دهنده نقص روانشناسي اسلامي است؟

    وقتي در روانشناسي اسلامي روش خاصي به رسميت شناخته‌شده، مثلاً روش‌هاي داراي بيشترين اثرگذاري در فراگيري دانش آموزان، چه دليلي وجود دارد که دوباره آزمايش‌ها دوباره انجام شود؟ بلکه روانشناسي اسلامي از آن‌ها استفاده مي‌کند و اين به معناي نقص اين علم و عدم امکان تحقيقات نيست.

     

    روانشناسي غر بي هرگز نمي‌تواند انسان سالم را تربيت کند 

    روانشناسي غربي به دليل اينکه مباني، بنيان‌ها و هدف‌هاي غلطي دارد هرگز نمي‌تواند انسان سالم را تربيت کند، اين به معناي غيرقابل استفاده بودن آن نيست، روانشناسي که انسان را گاها فراتر از يک حيوان و ماشين نمي داند چطور مي‌تواند آن را به قله‌هاي کمال برساند، البته اين به معناي نفي همه داده‌ها نيست، ما مي‌توانيم از معلومات آن‌ها استفاده کنيم، ولي بسياري از کشفيات آن‌ها غلط است چراکه در بسياري از مواردي که مي‌بايست با متدهاي ديگري انسانيت انسان را و ابعاد وجودي روان آن را کشف بکنند، نتوانسته‌اند در اين حيطه نگاه بکنند و درک کنند، بنابراين مفهوم واقعي روانشناسي در روانشناسي اسلامي است.

     

    رساـ خلأهاي روان‌شناختي تشکيل و تأسيس علم انساني اسلامي در کشور ما چيست؟

    بخشي از اين موانع، موانع رواني است، موانع رواني را در علمي تحت عنوان روانشناسي علم بررسي مي‌کنند، که مثال بارز آن‌کسي است که علم فيزيک را به‌طور مطلق رد مي‌کند و از هر فيزيک‌داني متنفر است، آيا اين فرد را براي رشد و پيشرفت فيزيک مي‌توان انتخاب کرد؟ با نگاه روان‌شناختي منفي که در اين فرد وجود دارد هيچ‌گاه پيشرفت و نتيجه‌اي نخواهيم گرفت، بخشي از موانع ما در شکل‌گيري علوم واقعي موانع روان‌شناختي است، درراه تأسيس، تشکيل و پيشرفت علم انساني اسلامي هم بعضي از موانع، موانع رواني است که بعضي از آن‌ها را بر مي‌شماريم.

     

    نگاه‌هاي سياسي به علوم انساني اسلامي يکي از موانع رشد اين علوم است

    بعضي از افراد تصور مي‌کنند که اسلامي سازي علم انساني يک حرکت سياسي است، يعني همان‌گونه که انقلاب به‌عنوان يک حرکت سياسي در سال 57 رخ داد بايد علم انساني هم عوض بشود و رنگ سياسي به خودش بگيرد، ممکن است عنوان آن‌هم اسلامي باشد اما هدف يک حرکت سياسي است و اين طبيعي است که هرگاه هدف و انگيزه سياسي باشد، جهت‌گيري به علم مي‌دهد و جهت‌گيري يعني يک خطاي شناختي درحالي‌که هدف عالمان و انديشمندان حوزه علوم انساني اسلامي رسيدن به واقعيت است. اين برداشت غلطي است که بعضي از دانشمندان را در موضع مقابل روانشناسي اسلامي قرار مي‌دهد که چرا در علم باانگيزه سياسي وارد مي‌شويد، پاسخ اين است که تأسيس علوم انساني اسلامي هيچ ربطي به سياست ندارد.

     

    نگاه ناسيوناليستي و انگيزه ملي‌گرايانه به علوم انساني اسلامي يکي ديگر از خلأهاي رشد اين علوم است

    برخي به اسلامي سازي علوم نگاه ناسيوناليستي دارند و اين در بومي‌سازي مشهودتر است، برخي چون نسبت به خيلي از مسائل انگيزه ملي‌گرايانه دارند به‌طوري‌که هيچ علم ديگري را قبول ندارند به‌عنوان‌مثال برخي  علوم شرقي و علوم غربي و هيچ علوم ديگري را قبول ندارند و فقط با توجه به گرايش‌هاي ملي مي‌گويند علم ايراني موردقبول است، درحالي‌که جغرافيا و بوم در علم اثر آن‌چناني ندارد، بنابراين اين تلقي غلط است و بعضي دانشمندان اگر فکر مي‌کنند منظور و انگيزه کساني که در پي تشکيل علوم انساني اسلامي  هستند انگيزه‌هاي بومي است يک تصور غلط و اشتباه است.

     

    برخي فکر مي‌کنند که اسلامي سازي علوم يک تعصب ديني است

     برخي تصور مي‌کنند که اسلامي سازي علوم انساني يک تعصب ديني است و قرار است علم ديکته يا القا شود، کما اينکه در قرون وستا اين اتفاق رخ داد، يعني بر اين باورند که علم قرار نيست از پژوهش‌ها و متدهاي خاص به دست بيايد، حالا اگر اين علم را يک روحاني ارائه داد همان حرکت کليسايي که در قرون وستا بوده رخ مي‌دهد و اين تعصب علم را به ناکجا آباد خواهد برد، پاسخ به اين شبهات معلوم است، اساساً يک نگاه تعصبي ديني و ايدئولوژيک در بين نيست، مهم‌ترين مشکلي که ما با علوم انساني غربي داريم اين است که در مقابل انديشمندان غربي تعصب زيادي دارند، يک نوع تعصب نسبت به مباني که خودشان با پيامدهاي فلسفي و نظري آن مباني آشنا نيستند و فراتر از آن تعصبي است که بعضي از انديشمندان داخل کشور ما نسبت به دانشمندان غربي يک نوع شيفتگي و انفعالي که ناشي از سرخوردگي است، دارند و مي‌گويند چون علم غربي است مثل وحي منزل مي‌ماند درحالي‌که خود انديشمندان و نيروهاي سه‌گانه روانشناسي تضاد دارند و در مقابل هم قرار مي‌گيرند ولي در کشور ما بعضي نسبت به علوم غربي تعصباتي دارند که خود غربي‌ها اين تعصبات را ندارند.

     

    علوم انساني اسلامي نفي‌کننده تمام پژوهش‌ها و متدهاي پژوهشي نيست

    يکي ديگر از موانع رشد و تأسيس علوم انساني اسلامي دلسوزي براي دين است، اين‌ها به راين باورند که آموزه‌هاي ديني داراي يک قداستي است که اگر وارد علم شويد به دليل اينکه داده‌هاي علمي ابطال‌پذير است اين قداست از دست مي‌رود، بنابراين عالم دين را بگذاريد براي همان امور تعبدي و مناسک فردي و وارد مسير علمي نشويد، اين‌ها چون نگاه غلطي نسبت به علم اسلامي دارند از اين واژه وارد مي‌شوند، در کنار اين‌ها برخي فکر مي‌کنند تأسيس علوم انساني اسلامي نفي‌کننده تمام پژوهش‌ها و متدهاي پژوهشي و تعطيل دانشکده‌ها و امثال اين‌ها منجر خواهد که اين نوع از ترس‌ها و تعبيرات غلط مانع بزرگي بر سر راه علوم انساني اسلامي است.

     

    رساـ چه زماني علم انساني اسلامي تحقق پيدا خواهد شد؟

    برخي به اين معتقد هستند که در چشم‌انداز 1404 اين علوم تأسيس خواهند شد، اما اساساً اين نگاه به علوم انساني و اسلامي غلط است و به‌صورت کاملاً تدريجي شکل مي‌گيرد، علوم انساني اسلامي به‌ويژه روانشناسي اسلامي در حال حاضر در بسيار از کشورهاي اسلامي و حتي کشورهاي غربي شکل‌گرفته است، در کشور ما بسياري از پژوهش‌هايي که در حوزه روانشناسي انجام مي‌شود اسلامي است و مناسبت‌ها، ارتباطات و تعاملات بين اسلام حتي روانشناسي است، يکي از مهم‌ترين مراکز مدعي اسلامي سازي علوم انستيتو جهاني فکر و انديشه اسلامي در آمريکاست، شايد صدها اثر، پايان‌نامه و مقالات پژوهشي در موضوعات روانشناسي اسلامي انجام‌شده و در حال انجام است، البته در حوزه علميه قم چندين مؤسسه وجود دارد که از سويي با حوزه علميه و از سوي ديگر با وزارت علوم و تحقيقات ارتباط دارد، و آثار زيادي در اين زمينه‌دارند که بخشي از اين پژوهش‌ها با همان استانداردهاي جهاني پذيرفته‌شده انطباق دارد، مثلاً پروتکل‌هاي درماني با روش‌هاي اسلامي تهيه‌شده و درعين‌حال از متد تجربي استفاده کرده است، البته آثاري هم با روش‌هاي نظري بوده است.

     

    براي تحقق علوم انساني اسلامي بايد از راه‌هاي جامع‌تر و صحيح‌تر استفاده کنيم

     شايد حدود چهار دهه از اين علم مي‌گذرد و با ظهور انقلاب اسلامي انگيزه‌ها در اين زمينه حتي در کشورهاي غربي گسترش پيدا کرد و هرچه به جلوتر مي‌رويم پيشرفت بيشتري مي‌کند، بنابراين مي‌توان گفت روانشناسي اسلامي هم‌اکنون هم‌شکل گرفته است و آنچه براي ما مهم است اين تضمين وجود ندارد که علمي به وجود بيايد اما از آسيب‌ها مصون بماند، بايد مباني نظري اين علوم و پايه‌هاي آن را درزمينه هاي انسان شناسانه، معرفت‌شناسانه و ارزش شناختي به‌درستي تدوين کنيم و مسير شکل‌گيري صحيح يک علم را بدون انحراف پيش‌بيني بکنيم و درواقع مدعي اين حرف هستيم که براي کشف واقعيت‌ها در مورد روان انسان، راه‌هاي جامع‌تري روانشناسي غرب ارائه کرده و وجود دارد که بايد بدون تعصب از روش‌هاي جامع‌تر و صحيح‌تر استفاده کنيم.

    لینک ثابت خبر: qabas.iki.ac.ir/node/5325

    آخرین اخبار

    موسسه امام خمینی

    «این مؤسسه‏ خوب، جامع و کامل می‌‏تواند از لحاظ تلاش پیگیر، خستگی‏‌ناپذیر، خالصانه و عالمانه الگویی برای حوزه باشد.»  مقام معظم رهبری در دیدار رئیس و اعضای هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره... ادامه

    سند چشم انداز

    چشم‌انداز مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) با اميد به فضل الهي و عنايات ويژه حضرت ولي عصر(عج) و در پرتو کوشش عالمانه و تلاش متعهدانه همه ارکان و اعضا و پارسايي و پاکي مديران، استادان، محققان، دانش‌پژوهان و... ادامه